کیمیای باسواد
کیمیای باسوادم...
وااین روزهاکه کم کم داری کلاس دوم رابه پایان میرسانی
به روزهایی که مثل برق وبادگذشتند فکرمیکنم
انگارهمین دیروز بود که.....
توبرای اولین بار روی پاهای خودت ایستادی
همین دیروز بود که شعرهای کودکیت را با همان زبان کودکانه ات
میخواندی ودلم غنج میرفت
عزیزم روزهای زندگی خیلی زود گذراست
وتو کم کم بزرگ شدی مدرسه رفتی
خط زیبایت چشمانم را جلا میبخشید
واکنون که توباسواد شده ای
ودراینده عزم دانشگاه خواهی داشت
من میمانم
اگرخدابخواهدبرای توخواهم ماند
وتو یلدای شیرین زبانم
خواهرکوچولوی کیمیا برای تو نیز خواهم ماند
اگرخدابخواهدتاهردوی شمارادر لباس سپیدخانه بخت ببینم خواهم ماند
عمه عسل
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی