کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
یلدایلدا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

فرشته زندگی ما kimiya omidetayebe

فرشته نویسنده وبلاگ هستم

روزهایی که کنارحسین فاطمه بودیم .............

1392/3/17 9:47
نویسنده : fereshteh joon jooni
473 بازدید
اشتراک گذاری

از روزهایی که توکربلا بودم همش تو فکر ماجرای عاشقی امام حسین (ع)با خدای خودش بودم اما این یکی هم دلمو بدجوری میسوزوند که:

بخش کن آب را

یک بخش است

اما پیکرعباس بخش بخش!

واما پیکرحسین فاطمه چه ؟قطعه قطعه تکه تکه زیر آفتاب داغ ظهر عاشورا.

یاداون روزایی که تو کلاس درس برای بچه ها میگفتم...........

ومیگفتم...........

تا به اونجایی که حضرت رقیه چه کرد وقتی سر بابارو براش آوردند وتو ظرفی............

واین موقع اشک شاگردانم تو کلاس ومن معلم رویم را به طرف تخته

می چرخاندم که پنهان بماند.....

کناری می نشینم ودقایقی مات ومبهوت همه چی هستم همراهانم را گم نکرده ام ولی با آنها فاصله دارم

چی بخونم عاشورا؟جامعه کبیره؟یادم میاد که سفارش شده ام عالیه المضامین و...............و.............و.....

مفاتیح راباز کردم نمیدانم چرا مناجات حضرت امیر (ع)آمد به یمن عشق پدربه پسربه نیکی گرفتم واول مناجات خوانده شد ویاددوستانم که در منا وعرفات براشون خوندم وگفتند دلنشین بود وهمیشه تو مناجات یادم میکنند من نیز یادشان کردم

خاصیت جاهای زیارتی اینه که به همه فکر میکنی.بعدهم زیارت آل یس وبعدعاشوراو.....

خلاصه تا ظهر مشغول بودم جای همه خالی روبروی ضریحش بنشینی ودعا هم بکنی حتما دست خالی برنمیگردی وازهمه مهمتراینکه گاهی هم سرت را بلندکنی وبه آن ضریح منورچشمی هم بیندازی واشکت هم همراهیت کند

اذان ظهرگفته شد به داخل صحن جهت اقامه نماز میرویم جایی برای خودم پیدامیکنم که دوستان عرب هم نزدیک آمده وسلام واحوالپرسی...

به به از پنکه عطر خوش بویی همراه با شبنمی از آب خنک صورتم را نوازش کرد قربونت برم حسین جان که مهمانانت را این چنین پذیرایی میکنی

دوربین های فیلمبرداری که روی میله ی بلندی سواراست دائما در حرکت است موذن اذان زیبایی میگوید امام جماعت قامت می بندد سوز خواندن حمدش را که میشنوی.سکوت میکنی وادامه نماز.............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)