کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
یلدایلدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

فرشته زندگی ما kimiya omidetayebe

فرشته نویسنده وبلاگ هستم

اوقات بیکاری

1390/10/3 1:31
نویسنده : fereshteh joon jooni
223 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم کیمیاجون

سلام عمه عسلم نه سلام عسل عمه !

خوب ناراحت نشو عسلی من

امروز که 62روز از سال تحصیلی میگذرد من عمه

عسل شما!از اول مهر که تقریبا دوماهی میگذرد

نه اینکه همیشه صبح اول وقت در مدرسه حاضر

میشدم وتا پایان وقت اداری در مدرسه بودم

در این مدت سالهای فرهنگی بودنم همیشه

صبح زود بیدار میشدم ولی از اول مهر امسال

صبح ها کمی میخوابم وپس از بیداری وانجام

امور خانه کارهای هنری مانند بافتنی انجام میدم

واهم آنها بافت لباس برای شما خانم خانماست

هروقت بیکاری که دارم فورا میلهای بافتنی که

گویاخودشان پادرمی آورند وبه سراغم میان

منوخوب واحیانا بدجوری سرگرم می کنند که

اصلا دلم نمیخواد زمین بزارم گویامعتاد شدم

واین برای سرگرمی وگاهی یاددادن به آجی

وقتمو پر کرده گاهی پارک ملت میرم گاهی

برای انجام اموربانکی ازخانه بیرون میروم

وبا آرامش وبدون استرس کارامو انجام میدم

به خونه ی فامیل سر میزنم به کتابخونه میرم

گاهی توبازارا برای دیدن مدلهای بافتنی وبرداشتن

مدل وبلافاصله به خونه رسیدنو بافتنو...........که

مدلش فراموشم نشه خلاصه امیدوارم بافتهای من

مورد پسندت بشه عزیزم!..........خلاصه وقتمو به

بطالت نمیگذرونم حالاچرااینارو برای تومینویسم؟

برای اینکه بدونی عمه عسل چقدر تورو دوست

داره چقدرتو براش مهمی که پامیشم میرم پی

مدل وکاموا و پارچه و............همینجوری.......

روزگارم خیلی خوب است خداراشکر که من

چشمانی بینا وگوشی شنوا وپاهایی پویادارم

..گاهی با شاگردانم که حالا برای خودشان

کسی شده اند چت میکنم البته فیس بوک که

بعدا با آن آشنا خواهی شد برای من که فرهنگی

بوده ام ودانش آموزانم پیدایم میکنند وخاطرات

مدرسه تکرار می شود بسیاااااااااار جالب است

واین مرور خاطرات آدم را میبرد به دوران کودکی

خودمان یادش بخیر مشهد! چهارراه شهدا..

دبستان شرف . خدا بیامرزد معلم کلاس اول خانم

حذیفی کلاس دوم مرحومه  خانم اژدری کلاس

سوم خانم هندسی کلاس چهارم وپنجم

خانم شاه طهماسبی کلاس ششم خانم

ژاله مهاجر اینارومیگم که قدردان معلمانت باشی

ودر اول همه ی دعاهایت بخصوص معلم کلاس اول

که همیشه حقی به گردنمان دارد را دعا کنی

وجالبه که بدونی چهارسال پیش معلم کلاس

ششمم را دیدم ازخوشحالی فقط گریه میکردم

بله........عزیزم ما سالها ی سخت وپر برف

مشهد در روستاها گذراندیم تا الآن داریم راحت

زندگی میکنیم خوب ما از کحا رفتیم به کجا....

اینم چندتاعکس شما با بافتنی های عمه عسل


 

لطفا یک نظرم بدین وبرین دیگه.................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

dp
3 دی 90 1:41
با سلام . وبلاگ ملیسا خانم با موضوعیت اولین شب یلدا به روز شد. باعث سرافرازی ماست که به وبلاگ پاره تنمون سری بزنید و با نظرات قشنگتون چراغی از مهر و محبت برای آینده نو گلمون روشن کنید .
ماجراجويي هاي جغله كوچولو
3 دی 90 13:14
جغله: سلام ممنون كه به وبلاگم تشريف آوردين در جوابتو عرض شود كه عضو گروه خاصي نشدم ... اما عضوي ا كودكان ايران زمين هستم
جغله کوچولو
3 دی 90 23:48
سلام بر شما. ممنون که همیشه به وبلاگم تشریف میارین. ادامه داستانم رو نوشتم. راستی یک اتفاق جدید افتاده و اون اینه که داستانم مورد پسند قرار گرفته و دارن از روش" بازی رایانه ای جغله و غول سرزمین تنبلی "رو میسازن و بنا بر نظر سازندگان تصمیم بر این است که اسم تمام دوستانم رو در سایت بازی بیارن تا همه بچه های ایران دوستان خوب نی نی وبلاگی من رو بشناسن . در ضمن هر دوستی که مطلبی از داستان جغله و غول سرزمین تنبلی که من نوشتم توی وبلاگش بنویسه هر هفته یک لینک جایزه که یک بازی کامپیوتری کوچیک و قشنگه براش ارسال میشه. باز هم ممنون ... خانوادگی موفق و سلامت باشین. تا بعد خدانگهدار ...