اهل مشهدم
براسا س شعری از سهراب سپهری،من کیمیا کاشی اهل مشهدم روزگارم بد نیست تکه نانی دارم ،اما من پرهوشم پرجنب وجوشم به اندازه ی یک دنیا شوروحال،من مادری دارم اهل ایمان وپدر نیز، ،وخدایی که دراین نزدیکی برکتی میدهد هرروز بر سفره ی ما،ما مسلمانیم قبله ی ما کعبه، خانه امن الهی وکتابمان قرآن است که هرروز در خانه مان تلاوت میشود جانماز مادرم زیباوپراز نور است وپدر نیز اهل دعاست اوسر سجاده خویش همه را دعا میکند اوبرای فرج مولامان هرروز دعا میخواند پدرم هرروز برای لقمه ونان حلال در شرکت را با نام خدا میگشاید ومادر پس از رسیدن به امور خانه مراباخودبه کلاس قرآن میبرد من نیز سجاده کوجکی دارم که روبه قبله میگشایم وهمراه او یک نماز متبلور میخوانم من نمازم را وقتی میخوانم که اذانش راباد سرگلدسته ی سرو گفته باشد خانه ما پشت اقاقی هاست وگلدان گل کاغذی ما همیشه پراز گل است اهل مشهدم ولی چند صباحی است بخاطر کار پدر در دزفولم وگرنه من اهل مشهدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی