دلنوشته هایم با تو
کیمیاجون میدونی تو یک بجه مسلمونی تو دردامن مادری پاک نمازخوان پرورش یافنی پدر ت هم اهل نماز ومسحد است افتخارمون اینه که تو سالم پاک وبیگناهی ومیتونی برای همه دعا کنی امروز که تورو بعداز شش ماه دیدم دلم بازشد به این فکرافتادم ازخودت بگم تو در یک روز تابستانی بدنیا اومدی وجشم همه مونو روشن کردی توبه لطف خدا پس از گذروندن چندروزی در بیمارستان شادی روباخودت به همه خوته ها آوردی زمان چه زود میگذره انگار همین دیروز بود وحالا تو یک دختر دوساله ای هستی که امیدوارم وقتی به سن تکلیف رسیدی همیشه دخترنماذخون ومسلمون واقعی باشی اهل تقوی واهل ایمان وفقط توکلت به خدا باشه راستگویی وامانتداری وکمک به ذیگران سرلوحه کارت باشه احترام به همه بخصوص پدرومادر فراموشت نشه گلم چون دوستت دارم برایت مینویسم که وقتی بزرگ شدی ضررنکنی بابدان مدارا کن خوبهارا دوست بدار رعایت ادب واحترام در همه وقت وباهمه یادت نشه از فرصتهایت خوب استفاده کن مطالعه وقرآن خواندن راهرروز داشته باش توهرگز ازمیزان علاقه من به خودت نخواهی فهمید فقط اینو میگم که دوستت دارم ودانم که تویی آرام جانم.......