من چقدر خوشبختم
کیمیاجون سلام مادرم
امروز میخواهم خوبیهای زندگیم را به عنوان درس زندگی آینده ات
برایت بگویم ا
اگر تو با پدر ومادر باسوادی داری زندگی میکنی این نه تنها برای تو که
برای ما هم نعمتی است چرا که ما تو را مانند آن مادر بیسوادی که
هنوز بلد نبود داروی فرزندش را سر ساعت بدهد واو به کما رفت بزرگ
نکرده ایم
خدارا از این بابت شکرگزارم که همسرم هم کفو خودم ودر صراط
مستقیم زندگی گام بر میدارد واین یکی دیگر از نعماتی ست که من
وتو داریم
روزی که بابا برای صحبت در مراسم خواستگاری به خانه ما آمد اولین
صحبتش درخواست صادق بودن در زندگی بود اول با خودم گفتم این
حرف همه ی مردان است ولی در طول زندگی مشترکمان به
صداقتش پی بردم
من وپدرت چون خدارا در نظر داشتیم به اندوخته های مالی و......
فکرنکردیم وفقط برای صداقت ونجابت یکدیگر هم را انتخاب کردیم
من همسری دارم که خداشناس است وقتی او در خانه نماز می
خواند وتو هم جانمازت را بر میداری وپهلوی او می ایستی من خدارا
شکر میکنم این صحنه ی زیبایی ست که من خیلی دوست دارم
وقتی به پدر میگویم من میخواهم به کلاس تفسیر قرآن بروم واو نه
تنها استقبال که تشویقم هم میکند من خدارا شکرگزارم
من وقتی خانه را می روبم وپدرت برای ناهار با دستی پر به منزل
میاید آیا نباید خداراشکرکنم ؟
وقتی می بینم که تمام تلاشش را میکند که ما راحت زندگی کنیم
نباید شاکر باشم ؟
وقتی من تلاش بی وقفه ی پدررا میبینم به نظر تو من نباید
همراهش باشم؟
من نیز برای اینکه زودتر صاحب خانه شویم صرفه جویی هایی
نیز میکنم به نظر تو نباید اینطور باشم؟
من برای تربیت تو با پدر همدلم همراهم واو نیز!
وقتی من با پدر یکرنگم او نیز هرچه دارد با من در کف اخلاص
میگذارد پدر دو رو نیست ومن نیز!وقتی پدر در خانه مراسم ختم
صلوات میگذارد ومن بااسقبال از این مراسم هرچه را که بخواهد
برای پذیرایی از مهمانان می پزم جای شکرش باقی نیست؟
وقتی در هر وعده ی نماز به مسجد میرود شکر نکنم؟
وقتی هرروز برای بازکردن در شرکت با بسم الله گفتن از خانه بیرون
میرود وظهر با اینکه خسته است با رویی گشاده به خانه می اید
وتازه آنموقع هم می نشیند با تو بازی میکند ودل تو را به دست
می آورد اگر شکر نکنم چه کنم؟
آره دختر م !انیسم !مونسم !من وتو باید باهم شکرگزار باشیم
پدر هم نیز باید بخاطر روزی حلالی که به خانه می آورد خدارا هزاران
بار حمد وثنا بگوید
عزیزم این مطالب را وقتی بزرگ وباسواد بشوی خواندی نگویی
مادرم...........چه حرفایی.............نه دخترم اینها حرفهای دلم بود
تووقتی در زندگیت وارد شوی خواهی فهمید...........که چقدر وقتی
پایه واساس یک زندگی بر پایه دین استوار باشد قوی می ماند..
من چون تو را دارم نیز خدارا هزاران بار شکر شکر شکر ..........شکر...........................