حرکت به سوی سامرا
صبح زود بیدار شدیم وپس از زیارت امامین جوادین وخوردن صبحانه رفتیم تو گاراژ تو کاظمین وبا اندکی معطلی بالاخره ماشین سواری گرفتیم وبه سوی سامرا حرکت کردیم راه تقریبا سه ساعته را با سرعت زیادی که راننده داشت زودتر رسیدیم بین راه سامرا به زیارت سید محمد عموی امام عصررفتیم وراننده همچنان بیرون از زیارتگاه منتظر ما بود
خیلی سریع زیارت ونماز ودوباره با همون ماشین به طرف سامرا رفتیم بین راه جاده پستی وبلندی زیادی داشت که گاها یا در دست تعمیراست ویا از غفلت به اصطلاح شهرداری آنجا وضعیت جاده وخیابانها نامرتب بود به حدی که باخودم میگفتم آیا کسی هم تو این شهرزندگی میکند
بالاخره با کمی ترسی که اغلب مردم از رفتن به سامرا در دلمان ایحاد کرده بودند به سامرا رسیدیم
شهری خلوت آرام وهمراه با سکوتی خاص که گاهی یک ماشین رد میشد که اغلب مردم آنجا تکریتی هستند ودشمن جدی شیعیان .در بدو ورود یکی از همکاران که مدیر کاروان بود را دیدم وپرسید چگونه آمدید وقتی فهمید با ماشین سواری آمدیم خیلی تعجب کرد وتوی دلمان را خالی کرد.ولی ما باتوکل برائمه آمده بودیم وخلاصه رسیدیم به قسمت بازرسی اول که خوب رد شدیم به بازرسی دوم موبایل را تحویل دایم ودر بازرسی سوم حتی خودکار من را از کیفم در آوردندوبا عصبانیت به روی نیمکتی که آنجا بود پرت کرد ومن در یک چشم بهم زدن خودکاررابرداشتم وتو جیبم گذاشتم آخه اونجا که چیزی پیدانمیشه
خیابان بلند وبالایی که زمانی برای خودش بازارچه ای بوده وپراز مغازه که ساکنان آن به خاطر ناامنی آنحاراترک کرده واغلب مغازه حتی پیشخوان وویترین هایشان را رها کرده ورفته بودند وسکوتی خاص حکم فرما بود
پس از گذراندن مقداری راه به قسمتی رسیدیم که باچای پررنگ عربی که داخلش شکرداشت پذیرایی شدیم وپس از تحویل کفشها که تقریبا دویست متری با ورودی حرم فاصله داشت وارد صحن وسرای
امامین عسکرین شدیم بسیارخلوت وآرامش بخش وقتی بتوانی جلوی ضریحی بنشینی وکسی مزاحمت نباشد حتی خادمه ی آنجا بامهربانی تمام لبخند بزند می فهمی زیارت دلچسب چیست