شیرین کاری
سلام کیمیای ملوسم میخوام برات از کودکیهای خودم بگم بگم منم مانند ثو هیچ علاقه ای به عروسک تداشتم وفقط ترجیح میدادم باگل و خاک خونه بسازم چون بیشتر همبازیهام پسر بودند ترجیح میدادم با علایق اونا کتاربیام وبقولی کمی نسبت به همسالام شیطونتر وکمی جسور بودم وقتی یادم میاد وقتی که یکسال وسه ماهه بودی چطور یکشب ازساعت 12تا1/30 دقیقه بایک کلمن آکاسیو شروع کردی به بازی بقدری اونو بالا وپایین انداختی بقدری مارو سرگرم کرذه بوذی ومابه شیرین کاریهای تو میخندیم که ما متوحه شکستن اون نشدیم فردای اون روز وقتی کلی ماهی خریدیم با یخ فراوان خودت بقیه ماجرارا حدس بزن آخه نمکدون من قندوگلاب من نمیدونی تا وقتی رسیدیم خونه &...
نویسنده :
fereshteh joon jooni
16:43